سفارش تبلیغ
صبا ویژن

استوره زندگیش بود. وقتایی که می خواست ادای آدمای با محبت و فروتن رو در بیاره در حالی که خیلی سختش بود، همیشه به گلنار فکر می کرد. وقتی می خواست به روی آدمایی که آزارش داده بودن لبخند بزنه ، به گلنار قکر می کرد. وقتی می خواست از چیزی که ناراحتش کرده حرف نزنه به گلنار فکر می کرد.

گلنار همیشه خیلی ساده از پس فشارها بر میومد، گاهی وقتی خیلی ساده نمی تونست مثل اون باشه اشک توی چشماش حلقه می زد.

 


نوشته شده در  جمعه 94/5/2ساعت  12:37 صبح  توسط گل ارا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
زندگی تلگرامی ما
شکوفه
گلنار
قاصدک
آره خلاصه 2
آره خلاصه
به زودی
ایمان
عطر دارچین
همیشه دلم می خواست ...
پای خرگوش
[عناوین آرشیوشده]